Home
Home
click
click
click
click
click
click
click
click
click
click
click
click
Home Home
  346
klick

13 EURO

1,50 EURO

click

پیش گفتار کتاب برای آشنایی دوستداران با درونه ی نوشتارها
در کوران خیزش هشتاد و هشت رشته-پژوهش هایی از سوی نویسنده برای بررسیدن رویدادها و نمایاندن راهکارها دسترس خوانندگان نهاده شد. این کتاب برگرفته است از این رشته-پژوهش ها با نگرش به واپسین دگردیسی های اقتصادی-اجتماعی "نظام" ولایی و پیوندارهای جهانی-منطقه ای تا زمان فراپراکنی آن
در بخش نخست این کتاب به پاره ای از ریشه های تاریخی "خیزش هشتاد و هشت"، همسانی آن با انقلاب مشروطه، و نقش "پائینی" ها در آن پرداخته ایم. سپس روند رویدادها، آرایش نیروهای سیاسی-اجتماعی، و نیز کنش ها و واکنش های "بالایی ها" و "پایینی ها" پیش از خیزش را کاویده، و در پیِ آن، اشکوبه ها و لایه های اجتماعی، نهادهای پیوسته بدانان، و انگیزه های اقتصادیِ تنش هایِ سیاسی را، بررسیده ایم. هم چنین، به سرمایه گذاری های پنهان و ناپنهان در انتخابات چشم دوخته، و آشکارگری ها و روشنوَری هایی را به فرتور کشیده ایم که به "قفل شدن نظام" در آستانه ی انتخابات انجامیدند
برای نمایاندن گوشه هایی از انگیزه هایِ بن بستِ "نظام"، و نیز رویکردهایِ سامانه ی "ولایی" برای برون رفت از بحران، به پیش از انتخابات درنگریسته ایم. در این پیوند از یک سو، بخشی از سیاست های استعماری-نواستعماری و بازتاب های آن در ایران، و از دگرسو، پاره ای از نارسایی های نیروهایِ خواستارِ دگرگونی را پژوهیده ایم
در پارید دوم کتاب به بحران های ساختاری در سامانه ی ولایی پرداخته و در آغاز، بویژه دو دیدگاهِ "ولایت مطلقه" و "ولایت عامه"، و نیز پل های "تئوریک" و "پراتیکِ" میان دو نیروی انبازشگر و شرکت کننده در جنبش، همانا "اصلاح طلب" ها و "پراگماتیست" ها را درنگریسته ایم. همچنین به ریشه های "بحران" فروناویده و چراییِ پیدایی و برآیی دوباره ی نیروهای پارینگرای، و چگونگیِ "عبورِ" شان از نخستین بحرانِ "ولایی ها" و "خط امامی ها" در آغاز انقلاب را پی جُسته ایم. انگیزه های بحران دومِ سامانه ی "اسلامی"، و بن بست جنبش اصلاحات نیز در این بخش گشوده شده اند
در میانه ی پاریدِ دوم، با نگرش به پس لرزه های خیزش هشتاد و هشت، آموزه های جنبش اصلاحات، و نیز نماهایِ "دگرگونی هایِ در پیش" پرداز خورده اند. در این راستا کوشیده ایم به این پرسش بپاسخیم که چرا "نوزایی" اجتماعی-فرهنگی در ایران (هم چون جنوب اروپا در واره و دوران رنسانس) یا به گفته ی ویل دورانت "آغاز عصر خرد"، خواسته یا ناخواسته با "خردگراییِ" پرپیشینه ی ایرانیان کمابیش درهم تنیده است. در پایانِ این پارید، با نگرش به نارسایی های این خیزش، "گفتمان های گِرهی" در انقلاب های ملی-دمکراتیک برای چیرگی بر واماندگی تاریخی کشورهای بالنده (رو به رشد) و چگونگی جلوگیری از بازخوانی شکست های پیشین پرداز خورده و آماج های کوتاگاه و درازگاه اجتماعی-اقتصادی جنبش های مردمی نماییده اند
در بخش سوم کتاب پاره ای از پَروندارها (سندها) و ارزیابی ها را، در پیوند با ریشه های ناسامانی در "نظام" ولایی برای شناخت بیشتر خوانندگان دست رسانده ایم
در پیوستِ پیش گفتار، فشردارزیابی ای نیز از روند رویدادها در جمهوری "اسلامی" تا خیزش هشتاد و هشت آمده است، با امید بدانکه بتواند در آشکاراندن ریشه های جنبش یارمند باشد
در این کتاب پانویس های پرشماری آورده ایم تا خوانندگان به کمک آنان رشته-پژوهش های نگاشته شده در کوران خیزش هشتاد و هشت را بهتر دریابند. خواندن این پانویس ها را به نازک نگران و کُنج کاوان پیش می نهیم

از آغاز کتاب: برشی نوین در جامعه ی ایران از جهت نظام اجتماعی و نهاد معنوی
اگر "سلطان می توانست در اقصی ایالات کشور خویش با فرامین شفاهی و یا کتبی و بدون این که نیروی نظامی به کار برد، حکام و جانشینان خویش را معین کند و یا تغییر دهد، این پیروزی بزرگی برای اصل سلطنت (یا خلافت) شمرده می شد که بالاتر از آن ممکن نبود... سلطان فقط آنگاه در امور فلان یا بهمان ایالت مداخله می کرد که شکایتی از حاکم به دست او رسیده باشد و یا عصیان و اغتشاشی در آن ایالت وقوع یافته باشد که حاکم از عهده ی فرونشاندن" آن بر نیاید
آنچه "بارتولد" تاریخ شناس برجسته ی خاور، پیرامون زمامداری خلیفه های اسلامی در ایران می نویسد، تنها به گذشته بازنمی گردد. در آن برش، خلیفه ها هم چون امروز، از هماوردان بیم داشتند و ناخرسندان را با نیرنگ "به مرگ می سپردند و از راه خویش برمی داشتند". پیوند میان "بالا" و "پایین"، به شوندِ نبودِ داد و ستد زاینده، و نیز دشمنی ایرانی ها با زمامداران بیگانه سست بود، و با دیوان سالاریِ ساتراپی-اشرافیِ ساسانی (با همه ی نارسایی هایش)، فاصله ی فرسنگی داشت. برآیند آن، شورش های بی گسست و بسیار خونین در پهنه ی خلافت بود
انقلاب بهمن اگر چه در دنباله ی انقلاب مشروطه و جنبش ملی شدن نفت برپَدید، ولی در روند فرایش خود، گام به گام تلاش برای نوزایی اجتماعی-اقتصادی و چیرگی بر پس مانده هایِ سامانه ی فئودالی-قرون وسطایی را، با کوشش برای از میان برداشتن یک راهبندِ بزرگِ تاریخی، همانا اشرافیت توانمند و ریشه دار روحانی-بازاری، درهم آمیخت. روشن ترین نمای این درآمیزی را - که شوربختانه از سوی پاره ای از فرهیختگان مان نادرست ارزیابی شد - می توان در شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" (یا جمهوری "نااسلامی-ناولایی")، و دشمنی آشکار با "خلافت نوین" درجُست. به دگرگفت، نوزایی بالنده در ایران یا "آغاز عصر خرد" – به گفته ی ویل دورانت -، خواسته یا ناخواسته، با "خردگراییِ" یا راسیونالیسم کهنسال ایرانی، کمابیش درپیوسته است
بنابراین، خیزش هشتاد و هشت اگر که بژرفد و بابک وار سرافرازد (همانا با نشان گرفتن زراندوزان و تَکاگران یا انحصارگران بزرگ کاتوزی-بازاری، یاران اقتصادیِ سپاهی-مالی-مونتاژی آنان، و نیز همداستانان نهان یا نانهان برون  و درون مرزی شان)، و در پی آن، باورهای پوسیده ی سده های میانه را که در گستراندن شان استعمارگران نفت خوار بهرا و سهم سترگ داشته اند، به زباله دان تاریخ بفرستد، می تواند پس از سده ها برشی نوین در "جامعه ی ایران از جهت نظام اجتماعی و نهاد معنوی" را نیز بیاغازد

پانویس: رنسانس اروپا نیز برای «گـــذر» از کلیسای کاتولیک، در «آغـــاز» به راسیونالیسم یونانی-رومی فروناوید و از آن یاری ستاند

click click click click click click

© Abgin Publishing. Alle Rechte vorbehalten.