Home
Home
click
click
click
click
click
click
click
click
click
click
click
click
Home Home
klick

10 EURO

1,00 EURO

click

چند چامه از این دفتر

برای رساندن، نه رسیدن

پل لرزانی ست آدمی
با آغازی
و
پایانی
بی رَست

برای رساندن
نه رسیدن

نه در آغازه، ایستگاهی
نه در میانه، رَستگاهی
و نه در پایانه
پایگاهی

گذشت، با باد شد، هماره جَست

شب خیز
وقتی جان می شویی، در جویی جُفت جو
وقتی گِل می بازی، در کَرتی کام خو
آن جا باغ به جامت می نهد
میوه های همه راه را

دو چشم آشنا، کنار جویبار
به یاد باغبان، برای قلب ها
چه بود؟ کودک وار عشقی شاید
گذشت، با باد شد، هماره جَست

سال ها را تخت می کوبی، بر راهی خارگون
دورها را راز می جویی، با شوری روزگون

دو چشم آشنا، کنار جویبار
به یاد باغبان، برای رزم ها
که بود؟ پیکارگر بُرنایی که شکست
گذشت، با باد شد، چگونه جَست

خیزابی می کشاندت، با آوایی مهرگون
مستی اش می نشاندت، بر سودایی سرخ گون

چند چشم آشنا، کنار جویبار
به یاد باغبان، برای بامگاه
که بودند؟ بی جوشن بابکیانی که تیغشان باراندند
گذشتند، با باد شدند، چندگاهی جَستند

می کوچی با ناچاری، می خُسبی با تنهایی
می یابی در گُمگاهی، همرازی، همراهی

دو چشم آشنا، کنار جویبار
به یاد باغبان، برای مهرها
که بود؟ نیمه راه یاری که خَست
گذشت، با باد شد، چگونه جَست

پای در نوجهانی می نهی
می پویی، می ژرفی، می زایی
و تشنه می نوشی، رودهای رو به فردایی

چند چشم آشنا، کنار جویبار
به یاد باغبان، برای دادها
کیانند اینان؟ گیتی برزیگرانی که باد می کارند
و نوبردگی به نوتوفان ها ورمی رانند

می آیند چند چند
باد می شوند، آب می شوند، باغ می شوند
سرخینه گل
مغاک های را
های های نغمه می دهند

پیمانه
به ماندلاهای جهان

تلخ ترین بدخویی ات آن بود
در زیستت
که به آرامشت آموزاندی
به آرامش، تن نفروشد

زان روی که نفروشد
از خریداران نهانیدیش
نه در ناپاکی ها
چه پلشت ها پروارند آن پشت ها

در آبگینه ترین دریاها
چنان ژرف
که ناپاکان را بدان نگاهی درنمی یارست
و پاکان را بر آن
همه چشم
همه پیمانه

click click click click click click

© Abgin Publishing. Alle Rechte vorbehalten.